شرح و تفسیر نهج البلاغه در فضای مجازی

تا اطلاع ثانوی درس نهج البلاغه تعطیل است.

شرح و تفسیر نهج البلاغه در فضای مجازی

تا اطلاع ثانوی درس نهج البلاغه تعطیل است.

شرح و تفسیر نامه سی و یکم نهج البلاغه بخش بیستم

متن :

وَاعْلَمْ یَا بُنَیَّ أَنَّکَ إِنَّمَا خُلِقْتَ لِلاْخِرَةِ لاَ لِلدُّنْیَا، وَلِلْفَنَاءِ لاَ لِلْبَقَاءِ، وَلِلْمَوْتِ لاَ لِلْحَیَاةِ، وَأَنَّکَ فِی قُلْعَة وَدَارِ بُلْغَة، وَطَرِیق إِلَى الاْخِرَةِ، وَأَنَّکَ طَرِیدُ الْمَوْتِ الَّذِی لاَ یَنْجُو مِنْهُ هَارِبُهُ، وَلاَ یَفُوتُهُ طَالِبُهُ، وَلاَ بُدَّ أَنَّهُ مُدْرِکُهُ، فَکُنْ مِنْهُ عَلَى حَذَرِ أَنْ یُدْرِکَکَ وَأَنْتَ عَلَى حَال سَیِّئَة، قَدْ کُنْتَ تُحَدِّثُ نَفْسَکَ مِنْهَا بِالتَّوْبَةِ، فَیَحُولَ بَیْنَکَ وَبَیْنَ ذَلِکَ، فَإِذَا أَنْتَ قَدْ أَهْلَکْتَ نَفْسَکَ.

ترجمه:
پسرم!) بدان تو براى آخرت آفریده شده اى نه براى دنیا، براى فنا نه براى بقا (در این جهان)، براى مرگ نه براى زندگى (در این دنیا) تو در منزلگاهى قرار دارى که هر لحظه ممکن است از آن کوچ کنى، در سرایى که باید زاد و توشه از آن برگیرى و راه آخرتِ توست.

و (بدان) تو رانده شده مرگ هستى (و مرگ پیوسته در تعقیب توست و سرانجام تو را شکار خواهد کرد) همان مرگى که هرگز فرار کننده اى از آن نجات نمى یابد و هرکس را او در جستجویش باشد از دست نمى دهد و سرانجام وى را خواهد گرفت، بنابراین از این بترس که مرگ زمانى تو را بگیرد که در حال بدى باشى (حال گناه) در صورتى که تو پیش از فرا رسیدن مرگ با خویشتن گفتگو مى کردى که توبه کنى; ولى مرگ میان تو و توبه حایل مى شود و اینجاست که خویشتن را به هلاکت افکنده اى.

فایل صوتی را بشنوید.

شرح و تفسیر:
هدف آفرینش
امام(علیه السلام) در این بخش از وصیّت نامه (بخش بیستم) به چند نکته مهم درباره هدف آفرینش انسان و حقیقت دنیا و زندگى در آن و موقعیت انسان در برابر مرگ اشاره مى کند که هر یک هشدارى به فرزند خود و به همه کسانى است که این وصیّت نامه را مى خوانند.

نخست مى فرماید:

«(پسرم) بدان تو براى آخرت آفریده شده اى نه براى دنیا، براى فنا نه براى بقا (در این جهان)، براى مرگ نه براى زندگى (در این دنیا)»; (وَاعْلَمْ یَا بُنَیَّ أَنَّکَ إِنَّمَا خُلِقْتَ لِلآْخِرَةِ لاَ لِلدُّنْیَا وَلِلْفَنَاءِ لاَ لِلْبَقَاءِ وَلِلْمَوْتِ لاَ لِلْحَیَاةِ).

از دیدگاه اسلام و ادیان آسمان، هدف آفرینش انسان، زندگى در دنیا نیست، بلکه دنیا گذرگاهى به سوى آخرت و بازار تجارتى براى برگرفتن زاد و توشه است; سرانجام زندگىِ دنیا فناست و هیچ کس حتى پیامبران الهى را بقایى نیست.

درباره هدف آفرینش انسان، تعبیرات مختلفى در آیات و روایات آمده; قرآن مجید در سوره ذاریات مى گوید:

(وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالاِْنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ)(1). بر اساس این آیه هدف از آفرینش انسان، بندگى خداست.

در آیه دوم از سوره ملک مى فرماید:

«(الَّذِى خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً); آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل مى کند».

روشن است که آزمایش الهى، براى حسن عمل و عبودیت براى تهذیب نفوس است و نتیجه همه اینها زندگى سعادت بخش آخرت است و به این ترتیب همه اهداف به یکى بازمى گردد.

آن گاه به نکته دوم یعنى حقیقت دنیا و موقعیت آن اشاره کرده مى فرماید:

«تو در منزلگاهى قرار دارى که هر لحظه ممکن است از آن کوچ کنى، در سرایى که باید زاد و توشه از آن برگیرى و راه آخرتِ توست»; (وَأَنَّکَ فِی قُلْعَة(2) وَدَارِ بُلْغَة(3)، وَطَرِیق إِلَى الاْخِرَةِ).

امام(علیه السلام) در اینجا هم هدف آفرینش انسان را بیان مى کند و هم ماهیت زندگى دنیا را; هدف آفرینش; زندگى سعادت بخش در سراى آخرت است نه زیستن در دنیا و به همین دلیل سرانجام زندگى دنیا فناست نه بقا و به تعبیر قرآن:

«(وَإِنَّ الدّارَ الاْخِرَةَ لَهِىَ الْحَیَوانُ); و فقط سراى آخرت، سراى زندگى (واقعى) است».(4)

این معنا در بسیارى از آیات دیگر قرآن منعکس است.

اما اینکه حضرت دنیا را جایگاه «قُلْعة» (محلى که از آن باید کوچ کرد) و سراى «بلغة» (محلى که باید از آن زاد و توشه برگرفت) معرفى مى فرماید این نکته نیز در آیات قرآن مجید منعکس است. آیاتى همچون (إِنَّکَ مَیِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَّیِّتُونَ)(5)، (کُلُّ نَفْس ذائِقَةُ الْمَوْت)(6)، (کُلُّ مَنْ عَلَیْها فان)(7) همگى ناظر به همین معناست و آیه شریفه (وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزّادِ التَّقْوَى)(8) نیز اشاره به «دار بلغة» است.
هرگاه نگاه ما به دنیا و آخرت آن گونه باشد که امام(علیه السلام) در اینجا بیان فرموده، چهره زندگى ما عوض خواهد شد و دیگر اثرى از حرص و آز، آرزوهاى دور   و دراز، تکالب و نزاع با اهل دنیا براى چیره شدن بر اموال بیشتر، و بخل و ثروت اندوزى وجود نخواهد داشت، بلکه همه چیز براى خدا و در راه خدا و در طریق جلب رضاى او براى سعادت جاویدان آخرت خواهد بود.

امام(علیه السلام) در سومین نکته مى فرماید:

«و (بدان) تو رانده شده مرگ هستى (و مرگ پیوسته در تعقیب توست و سرانجام تو را شکار خواهد کرد) همان مرگى که هرگز فرار کننده از آن نجات نمى یابد و هرکس را او در جستجویش باشد از دست نمى دهد و سرانجام وى را خواهد گرفت»; (وَأَنَّکَ طَرِیدُ(9) الْمَوْتِ الَّذِی لاَ یَنْجُو مِنْهُ هَارِبُهُ، وَلاَ یَفُوتُهُ طَالِبُهُ، وَلاَ بُدَّ أَنَّهُ مُدْرِکُهُ).

تعبیر به «طرید» یعنى شخصى که در تعقیب او هستند یا شکارى که صیاد به دنبال او مى دود تعبیر بسیار جالبى است، گویى از آغاز عمر صیاد مرگ در تعقیب انسان است; گاه در کودکى گاه در جوانى و گاه در پیرى او را شکار خواهد کرد و هیچ کس از دست این صیاد نمى تواند فرار کند و همان گونه که قرآن مى فرماید:

«(أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنْتُمْ فِى بُرُوج مُشَیَّدَة); هرجا باشید مرگ شما را در مى یابد، هرچند در برج هاى محکم باشید».(10) در جاى دیگر مى فرماید:

«(قُلْ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ); بگو: «اگر از مرگ یا کشته شدن فرار کنید، سودى به حال شما نخواهد داشت».(11)

آرى انسان در هر چیز شک کند، در این معنا نمى تواند تردیدى به خود راه دهد که روزى باید از این جهان رخت بربندد، روزى که نه تاریخش معلوم است و نه ساعت و دقیقه آن، ممکن است دور باشد و شاید بسیار نزدیک; فردا یا امروز؟

قابل توجّه اینکه هیچ استثنایى در این قانون نیست. زورمندان، قوى پیکران، صاحبان ثروت و قدرت و طبیبان حاذق و حتى انبیا و اولیا. قرآن مجید خطاب به پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى گوید: «(إِنَّکَ مَیِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَیِّتُونَ); تو مى میرى و آنها نیز خواهند مرد».(12)

آن گاه امام(علیه السلام) به نکته مهمى اشاره مى کند که آخرین هشدار در این بخش از وصیّت نامه اوست مى فرماید: «بنابراین از این بترس که مرگ زمانى تو را بگیرد که در حال بدى باشى (حال گناه) در صورتى که تو پیش از فرا رسیدن مرگ) با خویشتن گفتگو مى کردى که توبه کنى; ولى مرگ میان تو و توبه حایل مى شود و اینجاست که تو خویشتن را به هلاکت افکنده اى»;

(فَکُنْ مِنْهُ عَلَى حَذَرِ أَنْ یُدْرِکَکَ وَأَنْتَ عَلَى حَال سَیِّئَة، قَدْ کُنْتَ تُحَدِّثُ نَفْسَکَ مِنْهَا بِالتَّوْبَةِ، فَیَحُولَ بَیْنَکَ بَیْنَ ذَلِکَ، فَإِذَا أَنْتَ قَدْ أَهْلَکْتَ نَفْسَکَ).

امام(علیه السلام) در این هشدار، فرزندش را به این حقیقت توجّه مى دهد که تاریخ مرگ در هر حال مبهم و ناپیداست و گاه انسان گرفتار گناهى مى شود و تصمیم مى گیرد لحظه اى بعد آن را با آب توبه از صفحه نامه اعمالش بشوید; ولى مرگ ناگهان فرا مى رسد و این فرصت را از او مى گیرد. همه ما در زندگى خود دیده یا شنیده ایم افرادى را که تصمیم به انجام کارهاى خوب یا بدى داشتند ناگهان در همان لحظه از ادامه کار و رسیدن به مقصود باز ماندند.
در همین ایام که مشغول شرح این وصیّت نامه هستیم خبرى در رسانه ها پخش شد که براى یکى از دانشمندان معروف در محیط ما بزرگداشتى گرفته بودند و گروهى در آن مجلس شرکت داشتند و او با نشاط و خوشحالى در انتظار دریافت لوحه تقدیر بود که ناگهان در همان جا دست تقدیر او را گرفت و ناگاه گرفتار ایست قلبى شد و همه چیز پایان یافت.(13)
در حدیث معروف مفضل مى خوانیم که امام صادق(علیه السلام) خطاب به مفضل فرمود: اگر سؤال کنى چرا خداوند مدت حیات انسان را مستور داشته و در هر ساعتى که مشغول انجام گناه و ارتکاب معاصى است، ممکن است مرگش فرا رسد، در پاسخ مى گوییم: حکمت آن این است که با اینکه انسان تاریخ مرگ خود را نمى داند باز هم هر زمان به سراغ گناه مى رود، اگر تاریخ آن را مى دانست و امید به طول بقاى خود داشت بیشتر پرده درى مى کرد، بنابراین انتظار مرگ در هر حال براى او از اطمینان به بقا بهتر است و اگر این انتظار در گروهى از مردم اثر نکند در گروه دیگر به یقین مؤثر خواهد بود; دست از گناه مى کشند و به سراغ اعمال صالح مى روند و از اموال نفیس خود براى انفاق به فقرا و مساکین بهره مى گیرند.(14)
 پی نوشت ها:
1 . ذاریات، آیه 56.
2 . «قُلعَة» معانى زیادى دارد: به انسان ضعیف و کسى که نمى تواند خود را روى زین اسب نگه دارد و اموالى که دوام و بقایى ندارد و همچنین سرایى که باید از آن نقل مکان کرد «قُلعة» مى گویند. در عبارت بالا معناى اخیر منظور است. این واژه از ریشه قلع گرفته شده است.
3 . «بُلْغة» به معناى زاد و توشه اى است که انسان به وسیله آن به مقصد مى رسد از ریشه «بلوغ» و «بلاغ» گرفته شده، زیرا چنان زاد و توشه اى انسان را به مقصد مى رساند.
4 . عنکبوت، آیه 64.
5 . زمر، آیه 30.
6 . عنکبوت، آیه 57.
7 . الرحمن، آیه 26.
8 . بقره، آیه 197.
9 . «طرید» به تعبیرى که مى آید به معناى «مطرود» یا صیدى است که صیاد به دنبال آن مى دود از ریشه «طرد» به معناى راندن گرفته شده است.
10 . نساء، آیه 78.
11 . احزاب، آیه 16.
12 . زمر، آیه 30.
13 . مرحوم آقاى دکتر باقر آیت الله زاده شیرازى استاد پیش کسوت رشته مرمت و معمارى، از نظر اعتقادات دینى مرد برجسته اى بود که به هنگام سخنرانى در همان مجلس سخن خود را با این آیه شریفه شروع کرد: (إِنَّا لاَ نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلا) (کهف، آیه 30).
14 . بحارالانوار، ج 3، ص 84، (با تلخیص و نقل به معنا).

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد