وَلاَ تُضِیعَنَّ حَقَّ أَخِیکَ اتِّکَالاً عَلَى مَا بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ، فَإِنَّهُ لَیْسَ لَکَ بِأَخ مَنْ أَضَعْتَ حَقَّهُ. وَلاَ یَکُنْ أَهْلُکَ أَشْقَى الْخَلْقِ بِکَ، وَلاَ تَرْغَبَنَّ فِیمَنْ زَهِدَ عَنْکَ، وَلاَ یَکُونَنَّ أَخُوکَ أَقْوَى عَلَى قَطِیعَتِکَ مِنْکَ عَلَى صِلَتِهِ، وَلاَ تَکُونَنَّ عَلَى الاْ سَاءَةِ أَقْوَى مِنْکَ عَلَى الاْحْسَانِ. وَلاَ یَکْبُرَنَّ عَلَیْکَ ظُلْمُ مَنْ ظَلَمَکَ، فَإِنَّهُ یَسْعَى فِی مَضَرَّتِهِ وَنَفْعِکَ، وَلَیْسَ جَزَاءُ مَنْ سَرَّکَ أَنْ تَسُوءَهُ.
ترجمه:
هیچ گاه به اعتماد رفاقت و یگانگى که میان تو و برادرت برقرار است حق او را ضایع مکن; زیرا آن کس که حقش را ضایع کنى برادر تو نخواهد بود. نباید خاندان تو بدبخت ترین و ناراحت ترین افراد در برابر تو باشند. به کسى که به تو علاقه ندارد (و بى اعتنایى یا تحقیر مى کند) اظهار علاقه مکن و نباید برادرت در قطع پیوندِ برادرى، نیرومندتر از تو در برقرارى پیوند باشد و نه در بدى کردن قوى تر از تو در نیکى نمودن و هرگز نباید ظلم و ستمِ کسى که بر تو ستم روا مى دارد بر تو گران آید، زیرا او در واقع سعى در زیان خود و سود تو دارد (بار گناه خود را سنگین مى کند و ثواب و پاداش تو را افزون مى سازد) و البتّه پاداش کسى که تو را خوشحال مى کند این نیست که به او بدى کنى.
فایل صوتی را از این جا دریافت کنید.
شرح و تفسیر:
حق دوست را ضایع مکن
امام(علیه السلام) در این بخش از وصیّت نامه پربارش همانند بخش سابق، طى شش نکته نصایحى پرمعنا در قالب عبارات کوتاهى براى فرزند دلبندش بیان مى کند. نخست مى فرماید: «هیچ گاه به اعتماد رفاقت و یگانگى که بین تو و برادرت است حق او را ضایع مکن زیرا آن کس که حقش را ضایع کنى برادر تو نخواهد بود»; (وَلاَ تُضِیعَنَّ حَقَّ أَخِیکَ اتِّکَالاً عَلَى مَا بَیْنَکَ بَیْنَهُ، فَإِنَّهُ لَیْسَ لَکَ بِأَخ مَنْ أَضَعْتَ حَقَّهُ).
اشاره به اینکه همیشه برادران از یکدیگر انتظار دارند که به حقوقشان احترام گذارده شود. اگر خلاف آن را ببینند پایه هاى اخوت متزلزل مى گردد; ولى مع الاسف افرادى هستند که بر خلاف این فکر مى کنند و گمان دارند اگر حق برادر و دوستان و نزدیکان را نادیده بگیرند مهم نیست و قابل گذشت است.
در حالى که این اشتباه بزرگى است، زیرا این گونه بى مهرى ها اگر فوراً اثر نگذارد تدریجاً همچون موریانه پایه هاى محکم اخوت را مى خورد و سست مى کند.
این سخن به آن مى ماند که شخصى طلبکاران زیادى دارد و تمام سعى او بر این است که دیگران را راضى کند و از مطالبات دوستانش غافل مى شود و معتقد است بى اعتنایى به حق آنان مانعى ندارد.
در دومین توصیه مى افزاید:
«نباید خاندان تو بدبخت ترین و ناراحت ترین افراد نسبت به تو باشند»; (وَلاَ یَکُنْ أَهْلُکَ أَشْقَى الْخَلْقِ بِکَ).
اشاره به اینکه نباید با آنها چنان بد رفتارى کنى که با تو مخالف شوند آن چنان که تمناى مرگ تو و زوال نعمت تو را داشته باشند.
در تفسیر این جمله این احتمال نیز وجود دارد که نباید همه توجّه خود را به دوستان و افراد مورد علاقه خویش داشته باشى و از خانواده ات غافل شوى و آنها در درد و رنج و بدبختى زندگى کنند.
کم نیستند کسانى که بیشترین وقت خود را با دوستان و یاران مى گذرانند و عیش و نوش هایشان با آنهاست و کمک ها و محبّت هایشان متوجه آنان; ولى خانواده هاى آنها در محرومیت شدید از نظر زندگى یا از نظر محبّت و صفا و صمیمیت زندگى مى کنند.
در حدیثى از امام ابوالحسن على بن موسى الرضا(علیهما السلام) مى خوانیم:
«یَنْبَغِی لِلرَّجُلِ أَنْ یُوَسِّعَ عَلَى عِیَالِهِ کَیْلاَ یَتَمَنَّوْا مَوْتَه; سزاوار است (هرگاه انسان نعمتى پیدا کرد) خانواده خود را در رفاه قرار دهد مبادا (تضییق بر آنان سبب شود که) آرزوى مرگ او را کنند».
سپس امام(علیه السلام) در ذیل روایت فرمود:
«کسى بود که امام(علیه السلام) نعمتى به او داد و او آن نعمت را از خانواده خود دریغ داشت خدا آن نعمت را از او گرفت و به دیگرى داد».(1)
در سومین توصیه مى افزاید: «به کسى که به تو علاقه ندارد (و بى اعتنایى یا تحقیر مى کند) اظهار علاقه مکن»; (وَلاَ تَرْغَبَنَّ فِیمَنْ زَهِدَ(2) عَنْکَ).
زیرا چنین علاقه اى باعث ذلت و خوارى انسان مى شود. درست است که طبق دستورات گذشته انسان باید با کسى که از او قطع رابطه کرده پیوند برقرار سازد; ولى این در جایى است که طرف مقابل جواب مثبت دهد; اما اگر او بى اعتنایى و تحقیر مى کند نباید تن به ذلت داد و به سراغش رفت، بلکه باید عطایش را به لقایش بخشید. مطابق ضرب المثل معروف، انسان باید براى کسى بمیرد که او برایش تب مى کند.
در چهارمین توصیه مى فرماید:
«و نباید برادرت در قطع پیوندِ برادرى نیرومندتر از تو در برقرارى پیوند باشد و نه در بدى کردن قوى تر از تو در نیکى نمودن»; (وَلاَ یَکُونَنَّ أَخُوکَ أَقْوَى عَلَى قَطِیعَتِکَ مِنْکَ عَلَى صِلَتِهِ، وَلاَ تَکُونَنَّ عَلَى الاِْسَاءَةِ أَقْوَى مِنْکَ عَلَى الاِْحْسَانِ).
اشاره بر اینکه هرقدر او در قطع پیوند مى کوشد، تو بیش از وى اصرار بر پیوند داشته باش و هرچه او در بدى تلاش مى کند، تو بیشتر در نیکى تلاش کن.
البتّه این در مورد کسانى است که نیکى ها و محبّت ها در آنان تأثیر مثبت مى گذارد، بنابراین منافاتى با جمله قبل ندارد.
در پنجمین توصیه مى فرماید:
«و هرگز نباید ظلم و ستمِ کسى که بر تو ستم روا مى دارد بر تو گران آید، زیرا او در واقع سعى در زیان خود و سود تو دارد (بار گناه خود را سنگین مى کند و ثواب و پاداش تو را افزون مى سازد)»; (وَلاَ یَکْبُرَنَّ عَلَیْکَ ظُلْمُ مَنْ ظَلَمَکَ، فَإِنَّهُ یَسْعَى فِی مَضَرَّتِهِ وَنَفْعِکَ).
اشاره به اینکه انسان نباید در برابر ستم هایى که به او مى شود زیاد ناراحت و مأیوس گردد و امید به زندگى را از دست دهد و باید این سخن مایه تسلى خاطر او باشد که ظالم تیشه به ریشه خود مى زند و بار گناهان مظلوم را نیز بر دوش مى کشد. در واقع زیان ظلم نخست دامن او را مى گیرد و با دست خود بار مظلوم را سبک مى کند.
این سخن شبیه روایتى است که در باب غیبت وارد شده است که یکى از بزرگان شنید کسى درباره او غیبت کرده است هدیه اى براى او فرستاد. او تعجب کرد. آن مرد بزرگ فرمود: شنیدم حسناتت را به نامه اعمالم منتقل کردى و سیئاتم را پذیرفتى من هم در برابر این خدمت خواستم تشکرى کرده باشم.
این سخن بدان معنا نیست که انسان در مقابل ظالمان سکوت کند، زیرا مى دانیم شعار اسلام این است: «(لا تَظْلِمُونَ وَلا تُظْلَمُونَ); نه ستم مى کنید و نه بر شما ستم مى شود»(3) و مى دانیم امام على(علیه السلام) در وصیّت نامه خود که در بستر شهادت بود به فرزندان خود تأکید کرد: «کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَلِلْمَظْلُومِ عَوْناً; دشمن ظالم و کمک کار مظلوم باشید».(4)
بلکه منظور این است، هنگامى که ستمى بر انسان وارد مى شود و او توانى براى برطرف کردن ظلم ندارد گرفتار یأس و ناامیدى و بدبینى نشود و زبان به نفرین و آه و ناله نگشاید.
شاهد این سخن حدیث معروفى است که از پیغمبر اکرم نقل شده زمانى که شنید گردنبند عایشه را سارقى برده است و عایشه پیوسته به سارق نفرین مى کند.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «لاتَمْسَحى عَنْهُ بِدُعائِکَ; عذاب او را با نفرین هاى خود از میان نبر»(5) یعنى خویشتن دار باش و بدان او به خود ستم کرده و خداوند در برابر صبر و تحمل به تو پاداش خواهد داد.
در اینجا نکته باریکى است که باید به آن توجّه داشت و آن اینکه ظالم (مثلا سارق) هم خسارت مالى بر مظلوم وارد مى کند و هم او را گرفتار آزار روحى مى سازد و خدا به هر دو علت او را مجازات خواهد کرد; ولى اگر مظلوم با نفرین هاى مکرر تشفىِ قلب و آسودگى خاطر پیدا کند طبعا عذاب ظالم کمتر مى شود.
از آنچه گفتیم روشن مى شود آنچه بعضى از شارحان مانند ابن ابى الحدید تمایل بدان پیدا کرده اند که خاموش نشستن در برابر ظلم ظالم قاعده اى کلى است، اشتباه بزرگى است; بلکه باید گفت این یک استثنا و مربوط به موارد خاص است و اصل کلى در اسلام نه ظلم کردن و نه تن به ظلم دادن است.
سرانجام امام(علیه السلام) در ششمین توصیه این بخش از وصیّت نامه مى فرماید:
«و پاداش کسى که تو را خوشحال مى کند این نیست که به او بدى کنى»; (وَلَیْسَ جَزَاءُ مَنْ سَرَّکَ أَنْ تَسُوءَهُ).
این پندار برگرفته از قرآن مجید است که مى فرماید: «(هَلْ جَزاءُ الاِْحْسانِ إِلاَّ الاِْحْسانُ); آیا جزاى نیکى جز نیکى است».(6)
بعضى از شارحان این جمله را کلام مستقل ندانسته اند و گفته اند ادامه توصیه قبل است، زیرا امام(علیه السلام) مى فرماید: ظالم، به خود زیان مى رساند و به تو سود مى دهد، بنابراین کسى که به تو سود مى دهد نباید او را (از طریق نفرین و ابراز ناراحتى هاى مکرر) ناراحت کنى.
پی نوشت ها:
1 . کافى، ج 4، ص 11، ح 3.
2 . واژه «زهد» خواه با «فى» متعدى شود یا با «عن» هر دو به معناى بى اعتنایى کردن است و زاهد را از این جهت زاهد مى گویند که نسبت به زرق و برق دنیا بى اعتناست.
3 . بقره، آیه 279.
4 . نهج البلاغه، نامه 47.
5 . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 16، ص 111.
6 . الرحمن، آیه 60.