متن :
وَاعْلَمْ یَا بُنَیَّ أَنَّکَ إِنَّمَا خُلِقْتَ لِلاْخِرَةِ لاَ لِلدُّنْیَا، وَلِلْفَنَاءِ لاَ لِلْبَقَاءِ، وَلِلْمَوْتِ لاَ لِلْحَیَاةِ، وَأَنَّکَ فِی قُلْعَة وَدَارِ بُلْغَة، وَطَرِیق إِلَى الاْخِرَةِ، وَأَنَّکَ طَرِیدُ الْمَوْتِ الَّذِی لاَ یَنْجُو مِنْهُ هَارِبُهُ، وَلاَ یَفُوتُهُ طَالِبُهُ، وَلاَ بُدَّ أَنَّهُ مُدْرِکُهُ، فَکُنْ مِنْهُ عَلَى حَذَرِ أَنْ یُدْرِکَکَ وَأَنْتَ عَلَى حَال سَیِّئَة، قَدْ کُنْتَ تُحَدِّثُ نَفْسَکَ مِنْهَا بِالتَّوْبَةِ، فَیَحُولَ بَیْنَکَ وَبَیْنَ ذَلِکَ، فَإِذَا أَنْتَ قَدْ أَهْلَکْتَ نَفْسَکَ.
ترجمه:و (بدان) تو رانده شده مرگ هستى (و مرگ پیوسته در تعقیب توست و سرانجام تو را شکار خواهد کرد) همان مرگى که هرگز فرار کننده اى از آن نجات نمى یابد و هرکس را او در جستجویش باشد از دست نمى دهد و سرانجام وى را خواهد گرفت، بنابراین از این بترس که مرگ زمانى تو را بگیرد که در حال بدى باشى (حال گناه) در صورتى که تو پیش از فرا رسیدن مرگ با خویشتن گفتگو مى کردى که توبه کنى; ولى مرگ میان تو و توبه حایل مى شود و اینجاست که خویشتن را به هلاکت افکنده اى.
ادامه مطلب ...
هیچکس به من نگفت
که غیبت شما ، به معنای نبودن نیست ، بلکه به معنای ندیدن هم نیست ، چرا که تو روی فرش مجالس ما ، قدم می گذاری . در بین مایی ، ما را می بینی و می شناسی. ما هم تو را می بینیم ولی نمی شناسیم. مگر نه این که شما را تشبیه کرده اند به یوسفعلیه السلام که برادران را دید و شناخت ، او را با این که دیدند نشناختند.
مگر نه این است که در دعای ندبه می خوانیم ، ای غایبی که غایب از ما نیستی ؛ فدایت شوم، ای دور از مایی که از ما دور نیستی.
مگر نه این است که وقتی می آیی ، خلایق انگشت به دهن می مانند که ما این آقا را نه یکبار ، بلکه بارها دیده ایم. پس تو اینجایی در بین ما ، ولی غایبی ، یعنی ناشناخته ای ، نشناختن هم گناه ماست، مشکل تو نیست ، تو برای من غایبی که نمی شناسمت.
ای کاش در نوجوانی به من گفته بودند که با شناخت تو ، غیبت حداقل برای خودم ، تمام شدنی است.
ای کاش بودنت را هر لحظه با تمام وجودم حس می کردم.
بارها روی تو دیــدم ولی نشناختـم لاله از باغ رخت چیدم ولی نشناختم
کعبه را کردم بهـانه تا بگردم دور تو آمــدم دور تو گــــردم ولی نشناختــم
هیچکس به من نگفت
که رابطه شما با ماه ، رابطه پدر و فرزندی است. شما چون پدری مهربان و دلسوز در فکر آسایش و راحتی ما و پناهگاه همه مردم در لحظات خطر هستید. اگر محبت پدرانه شما نبود هیچکس به عنوان پناه به سراغ شما نمی آمد. اما از این صمیمیت برای ما در آن دورانی که دنبال پناه بودیم ، چیزی نگفتند.
اکنون دریافته ام که تا حال ، فرزند خوبی برای این پدر بزرگوار نبوده ام و اینک دنبال راه چاره و جبران گذشته ام.
چقدر دیر فهمیدم که پدر معنویم از دست گناهان فرزندش ، غمناک می شده و برای او استغفار می کرده. ای کاش می توانستم غمی از غمهایش بکاهم و لبخند رضایت را بر لبان مبارکش بنشانم. ای کاش می دانستم که از همان لحظه به تکلیف رسیدنم ، منتظر من هستی تا با تو آشنا شوم و با شما آشتی کنم تا دستم را بگیری و به آسمان ها ببری تا مرا به خدا براسانی و از شیطان نجاتم دهی و از این آشنایی ، به سعادت خود نزدیکتر شوم.